...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

2008


ما ایرانی ها به هر مناسبتی که بهمون هم ربط نداشته باشه دخالت میکنیم پس

سال نو مبارک

پ.ن : ولی واسه من سالهای میلادی بیشتر توی ذهنم میمونه تا سالهای شمسی ، مثلن اصلن نمیدونم که توی چنیدن سال گذشته شمسی چه اتفاقاتی رخ داده ولی به سال میلادی میدونم

۱۳۸۶ دی ۸, شنبه

در حاشیه ی پ.ن

پ.ن 1 : این خانم بینظیر بوتوی بینوا هم به کتابهای تاریخ پیوست
پ.ن 2 : متاسفانه یکی دیگه از قهرمانهای ملی کشورمون یعنی آیدین نیکخواه بهرامی در یه سانحه ی تصادف که صبح جمعه رخ داد
دار فانی رو وداع گفت
پ.ن 3 : این ترم هم تمام شد خیلی زود تر از اونی که فکرشو میکردم فقط مونده امتحانا
پ.ن 4 : از دست این سرعت افتضاح اینترنتم چند روز اعتصاب کرده بودم به همین دلیل نبودم
پ.ن 5 : اون بارون شب یلدا بود ، بقول دوستمون آقا صادق جم اورجینال بود ، آخه دیگه هیچگونه کپی ازش پیدا نشد
پ.ن 6 : از دست این نسیم خانم چکار کنم ؟ آخه دختر خوب اون دفعه که آدرس بلاگت رو عوض کردی منم آدرستو توی لینکام تغییر دادم حالا هم که برگشتی وبلاگ قبلیت من آدرستو ندارم وقتی هم که کامنت میزاری آدرستو نمینویسی ! هر دفعه هم گله و شکایت میکنی که چرا اونطرفا نمی یای ؟ بخدا من هر دفعه شرمنده میشم ، توی اون وبلاگ دوومیت هم خیلی وقته نوشتم

۱۳۸۶ دی ۲, یکشنبه

یلدا و برف

شب یلدای امسال هم گذشت ، امیدوارم که به همگی خوش گذشته باشه ، امروز صبح با احسان داشتم میرفتم دانشگاه که به خاطر بارونی که شب یلدا افتحار داد و بارید گفتیم بریم پیست اسکی سیپدان ، آخه وقتی شیراز بارون میاد اونجا برف می باره ، جاتون خالی جاده خلوت ، هیچ کس نبود ، خلی برف بازی فاز داد ، راستی شهر ما جنبه بارون نداره خودتون توی عکس میبینید، رودل کرده

۱۳۸۶ آذر ۲۹, پنجشنبه

تاخیر در پرواز

چیزی که معمولاً توی پرواز های تمامی خطوط هوایی سراسر دنیا وجود داره تاخیر در ساعت پروازه که دلایل مختلفی داره ، اما تا اونجایی که ممکنه مسئولین فرودگاه ها با برنامه ریزی و تقویت نیرو ها و امکانات سعی در کم کردن این مدت زمان دارند ، اما در خطوط هوایی کشور ما این مدت زمان به بیش از ساعت ها و یا به روز هم کشیده میشه ، که در آخر یا باید با فریاد یا درگیری مسافران یا کارمندان و مسئولان فرودگاه خاتمه پیدا کنه ! آخرین خبرها از تاخیر پرواز روز سه شنبه از تهران به مقصد مشهد بوده که با کنسل شدن چهار پرواز وسرگردانی 800 مسافر حاکیه اما مسئولین فرودگاه مهرآباد با اعلام گذاشتن پرواز فوقالعاده سرو صدای مسافرین رو میخوابونند در صورتی که اون پرواز هم کنسل میشه ، حالا اینها به کنار ، در سراسر دنیا در صورت بروز همچین مسائلی که به ساعت ها معتلی مسافرها کشیده بشه مسئولین فرودگاه امکانات آسایش و رفاه برای مسافراشون فراهم میکنند و با دادن خسارت یه جورایی از دلشون در میارند ، که در کشور ما حتی یه عذرخواهی خشک و خالی هم نمیکنند

۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

بیمه ابوالفضل

دیروز بعدازظهر که از دانشگاه برگشتم خونه روی کاناپه خوابم برد همین که چشمام گرم شده بود دییییرینگ دییییرینگ زنگ موبایلم اوج گرفت ، گوشی رو برداشتم دیدم یه صدای لطیف از اون پشت میاد ، چشممو باز کردم گفتم جااااام ؟ یه خانم گفت ببخشید شما ماشین دارین گفتم آره ، گفت به نام خودتونه گفتم آره ، گفت ماشینت باریه گفتم نه !! واسه چی میپرسی ؟ گفت از نمیدونم شرکت بیمه آتش خودرو یا از همین چیزا هستم میخواییم ماشینتونو بیمه کنیم ، منم گفتم خوب بکنید ، بعد که آدرس گرفت و یه مقدار از محاسن این طرح توضیح داد منم با جون و دل گوش میدادم یهو گفت فردا که رسید در منزلتون مبلغ بیست و پنج هزار تومن پرداخت میکنی ، یهو چرتم پاره شد گفتم چ.چ.چ.چی ؟ قربونتون نمیخوام ، حالا از من انکار از اون اینکه ضروریه ، خلاصه گفتم حداقل بزار یه مشورتی با خانواده بکنم ، گفت ماشین که ماله خودته مشورت نمیخواد ، دیگه دیدم راهی نداره باید فردا بیست و پنج هزار تومن ناقابل واسه کپسول آتش نشانی ماشین بدم گفتم بزار تیر آخر رو بزنم شاید گرفت ، گفتم اصلاً میدونی چیه ؟ ماشین من بیمه داره! گفت بیمه چی ؟ گفتم حضرت ابوالفضل

۱۳۸۶ آذر ۲۳, جمعه

عذر بدتر از گناه


جمعه ساعت یازده صبح جلوی بستنی فروشی ، در حال خوردن بستنی
گشت پلیس : بستنیتون که تموم شد دیگه اینطرفا نبینمتون

۱۳۸۶ آذر ۲۱, چهارشنبه

از همه جا

هر از چند وقتی یه نمه بارون میزنه که یه وقت گله نکنیم چرا داریم به اواخر پاییز میرسیم و بارون نمیاد ، هفته ی پیش که برای اولین بار حدودای ساعت 3 شب بارون شروع شد تا صبح بیدار بودم و به صداش گوش میدادم ، این روزا یه مقدار تغییرات توی زندگیم دادم میشه گفت بعد از یه اتفاق دیدم به زندگی عوض شد ، دلم نمیخواد در مورد اون مسئله بنویسم آخه خاطره خوبی نیست ولی هم خیلی تجربه کسب کردم و هم خیلی ها رو شناختم و هم اینکه توی بهبود روزمرگیم کمکم کرد ، خلاصه این روزا با یه برنامه ریزی مرتب دارم روزها رو پشت سر میزارم ، یه نکته واسه داشتن برنامه توی زندگی داشتن هدفه و مهمتر داشتن یه زمان معین برای رسیدن به اون هدف. توی هفته ی پیشم دوتا خانواده از نزدیکامون برای سفر و مهاجرت بارشونو بستند و رفتند یکیشون امریکا اون یکی انگلیس ، با این سرعتی که مهاجرت توی خانواده ما داره فکر کنم تا یه مدت دیگه اطرافم خیلی خلوت شه

۱۳۸۶ آذر ۱۵, پنجشنبه

فرهنگ ما

یه سوال : آیا فرار کردن از مشکل ، اون رو میتونه حل کنه ؟
جواب من : آره میتونه ، یه سری از مشکلات مخصوصاً توی مملکت ما باید ازشون فرار کرد و در صدد حل اونا بر نیومد، چرا؟ چون ریشه در وجود و اصلیت ما داره و به همین راحتی ها قابل حل نیست
پ.ن : منظورم فقط مشکلات فرهنگی و اجتماعیه

۱۳۸۶ آذر ۱۳, سه‌شنبه

پیرمرد معرکه گیر


هنوز بعد از چندین دهه باز از همون ترفندها برای خندوندنه مردم استفاده میکنه تا شاید بتونه پول سیاهی به زخمهای زندگیش بزنه