...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۷ آبان ۹, پنجشنبه

میهمان ناخوانده

دیشت حدودای ساعت سه بود که با دیدن ِ یه خواب وحشتناک از خواب پریدم ، همزمان توی تاریکی دو تا چشم براق دیم که با سرعت از روی ظرفای روی سینک ظرفشویی به سمت پنجره باز اتاقم رفت و تمام ظرفا رو کف آشپزخونه ریخت ، خیلی صدای وحشتناکی داد ، دیدم یه گربه تپل ِ که از سرما به اتاق من پناه آورده،اما حسابی ترسوندم ، الان هم که برگشتم خونه و تا چراغ رو روشن کردم همون آقا گربهِ تا منو دید با وحشت تمام وسایلم رو به هم ریخت و گریخت ، نمیدونید چه دورخیزی کرد تا بتونه بره بیرون از روی مانیتور و اسپیکرام بگیرید تا روی یخچال و کابینت، حالا که رفته دلم واسش سوخته آخه بارون میاد، باور کنید من چیزی بهش نگفتم که با دیدن ِ من اینقدر میترسه ، تازه چند بار هم دیدم که داشته از زباله ها غذا میل میکرده، هیچی بهش نگفتم هیچ، تازه گفتمشم نوش جان ، کاش زبون آدمی زاد حالیش بود و بهش میگفتم اگه پسر خوبی باشه و یه گوشه ساکت بخوابه اشکال نداره بیاد پیشم ، تازه منم از تنهایی در میام ، کرایه هم ازش نمیگیرم

۱۳۸۷ آبان ۸, چهارشنبه

دنیا رو آب ببره تو رو خواب برده


دیگه تنبلی بسه، دیر بجنبم کار از کار گذشته

۱۳۸۷ آبان ۵, یکشنبه

مراحل ِِ مهاجرت براي اقرادي با مغري يك بعدي

امروز كه داشتم ميومدم دانشگاه يه نمه بارون زد و جلوه ي پاييز رو نمايون كرد ، من كه خيلي روحيه گرفتم ، اميدوارم باز هم خدا از اين لطفا به بنده هاش بكنه.
ديگه بايد از همين روزا دست بكار بشم براي تهيه كردن مدارك مورد نياز مثل كارنامه ، اشتغال به تحصيل ، معرفي نامه اساتيد و رزومه ، شايد هم احتياج داشته باشم كه پاسپورت هم بگيرم ، اما گرفتن پاسپورت يكي از بزرگترين و سخت ترين مراحل ِ مهاجرت ِ من هست ، دليلشم اينه كه بايد براي نرفتن خدمت ِ سربازي وثيقه بزارم ، كه مثل تمامي مراحل ِ اداري خيلي دوندگي داره ، يه مشكل ديگه اي هم كه وجود داره اينه كه پاسپورتي رو كه به دانشجو ها در ازاي قرار وثيقه ميدن يا ميتونه زيارتي باشه يا ميتونه تحصيلي باشه ، براي گرفتن ِ پاسپورت ِ زيارتي بايد نامه اي از يه آژانس زيارتي مبني بر رفتن من به اتبات عاليات داشته باشم ، و براي پاسپورت ِ تحصيلي هم بايد يه پذيرش ِ گردن كلفت از يه دانشگاه معتبر داشته باشم ، كه اين پذيرش در بعضي از دانشگاه ها احتياج به داشتن ِ پاسپورت دانشجو هست ، در نتيجه من بايد پاسورت ِ زيارتي بگيرم و بعد براي گرفتن ِ پذيرش ِ دانشگاه اقدام كنم ، خلاصه ماجرا اگه بخوام اين مراحل رو بنويسم شايد به يه وبلاگ مجزا احتياج داشته باشم، اما اين جنرال ِ اقدامات براي رفتن ِ
.
اما سر كلاس ِ‌ديناميك ماشين استادمون به يكي از مشكلات دانشجو ها اشاره كرد كه يك بعدي بودن ِ مغزشون هست ، اين باعث ميشه به عنوان مثال براي حل مسائل فقط از جنبه ي علمي ِ‌ همون درس استفاده كنيم و از اطلاعات ِ ديگمون براي حل و برسي مسائل مورد نظر استفاده نكنيم ، اگه به اين مطلب دقيق بشيم ميبينيم كه درسته ، اگه قرار باشه كه يه مسئله ي ديناميكي حل كنيم بايد از جنبه هاي فيزيكي و معادلات رياضي و هندسه هم مورد برسي قرار بديم ، اما بخاطر كار كردن ِ مغزمون در راستاي حل ديناميكي ي موضوع (يك بعدي بودن) يه جور اختلال در حل مسائل برامون پيش مياد، اين برميگرده به اطلاعات و دانسته هاي بك گراندمون كه شايد هم خوب باشه اما لينك كردنش بين مطالب مختلف برامون مشكله، ميتونيم اين مطلب رو به كل زندگي بسط بديم ، اگه ما بتونيم رابطه ي منطقي رو بين ِ مسائل و مشكلات روزمره ي زندگي بر قرار كنيم ميتونيم به راحتي از پس مشكلات ِ گاهاً پيش پا افتاده اما سخت و گيچ كننده بر بيايم...

۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

Face OFF

جوابهاي من و دوست عزيزم jozeph به پروژه FACE OFF منتشر شد.
با تشكر از دوست خوبم صادق خان جم كه من رو به اين پرو‍ژه دعوت كرد
ميتونيد توي اين صفحه جوابها رو ببينيد

۱۳۸۷ مهر ۳۰, سه‌شنبه

سي مهرماه

خيلي وقته كه آپ نكردم ، اين دفعه دليل تاخيرم مشكل ِ باز نشدن ِ صفحه ي بلاگر بود، الان توي كافي نت كنار دانشكده هستم ، بين ِ دو تا از كلاسام سه ساعت بيكارم ، توي اين مدت گذشته بيشتر وقتم رو به خوندن ِ زبان گذروندم ، اما الحق و الانصاف اين ترم خيلي درسام سخته ، كه بايد حتماً هم تمومش كنم ، هر جمعه ها هم ميرم مرودشت واسه سه واحد ، از اونجا راضي هستم ، استادش خوبه ، اما اساتيد درساي ديگم يه جورين ، نميدونم چرا اما متفاوتند ! خداكنه موقع نمره دادن متفاوت ظاهر نشن ، يكيشون كه چپ و راست كوييز ميگيره ، قراره هفته ي ديگه هم امتحان ِ تستي بگيره كه واسه كنكور ارشد آماده بشيم !!! نكته اينحاست كه اگه يكي نخواد كارشناسي ارشد امتحان بده بايد چيكار كنه !!! به قول گفتني بايد كي و ببينه ؟‌ خلاصه هرجوري كه باشه بايد اين ترم با موفقيت تمومش كنم !
يه جلسه ديگه به اتمام ِ زبانم باقي نمونده ، ديگه مابقي رو خودم ميخونم ، واقعاً از "شري" خيلي استفاده كردم ، توي جلساتي رو كه باهاش بودم واقعاً احساس ميكردم توي آمريكام.
سربازي هم كه دوماه كم شد !!! ولي باز من سربازي برو نيستم ! وثيقه سربازي هم ميگن شده بيست ميليون ! دوستم كه جديداً رفته مالزي و باهاش در تماس هستم هر دفعه با شور و شوقي ميگه پاشو بيا ، اون الان داره اونجا زبانشو توي بريتيش كنسل تقويت ميكنه كه دوباره امتحان ِ ايلتس بده ... يه چيزاي جالبي براي رفتن بهم گفته كه از تعجب شاخ درآوردم ...

۱۳۸۷ مهر ۱۰, چهارشنبه

دهم مهر

امروز دهم مهر روز تولدمه ، اما خیلی با این موضوع میونه خوبی ندارم، از روز تولدم و همینطور روز تحویل سال خوشم نمیاد ، دلیلشم نمیدونم ، اما خوب کاریش نمیشه کرد دیگه روز تولدمه ، 24 سال گذشت ، مابقیش هم میگذره
از طرف "می" هم سورپرایز شدم ، توی وبلاگش یه تولد خوشکل واسم گرفته که واقعاً غافل گیرم کرد، نمیدونم با چه زبونی ازش تشکر کنم.

پ.ن : نمیدونم چرا صفحه بلاگر مدتیه واسه من باز نمیشه ؟ نمیدونم از طرف این ور آبه ؟ یا شرکت محترم گوگل ؟!! اما خیلی دلم میخواد بدونم !! از طرفی هم خیلی از دست ِ سرعت ِ اینترنت ِ اینجا شاکی هستم ، هر وقت کانکت میکنم بدجوری اعصابم به هم میریزه ، الان هم با فییل ت.ر شکَن تونستم با هزار بدبختی اینحا رو باز کنم
خدا از سر ِ باعث و بانیش نگذره