...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۷ اسفند ۸, پنجشنبه

اگه شانس داشتم اسممو شانس علی میزاشتن

مثل اینکه این بلاگر سر لج با من داره ، بازم باز نمیشه !!! مجبور شدم با ف. یل ت شک.ن وارد بشم ، فکر کنم مشکل از خود گوگلی هاست که نمی خوان این بلاگر توی ایران باز شه ! اگه اینجوری ادامه داشته باشه مجبور میشم اسباب کشی کنم.
.
اما یه ضرب المثل هست که میگه " مهر زدم مروارید شد" یعنی همینجوری یه چیزی میگی و پیش میاد ، من گفتم هرچی کمبود و ایراد که میتونه وجود داشته باشه روی پرونده دانشگاه منه ، مثل اینکه واقعن هم همینطور شده ، دیگه خسته شدم از بس که دنبالش دویدم ، هر روز یه چیزی میخوان ، اون پولی بود که قرار بود دولت به عنوان تخفیف به دانشجو ها بده ، اما پرداخت نکرده بود ، چند روز پیش توی اخبار رادیو شنیدم که دولت پرداخت کرده ، اما وقتی به مسئول امور مالی ، که یه آدم بداخلاق و بی ادبی هست گفتم ، با یه لحن زشت گفت نخیر نیست ، برو بخشنامه بیار ، حالا من کجا بخشنامه پیدا کنم ، در هر صورت باز هم خوشحالم که اولن درسم تموم شد ، دومن میخوام بزارم و از اینجا برم ، بقول گفتنی این هم بگذرد
.
سحر خیز شدم ، آرمان "یکی از دوستای قدیمی" میاد دنبالم میریم بولوار چمران ورزش ، بعدشم صبحونه آش یا حلیم میزنیم ، بعدازظهر ها هم میرم باشگاه پرورش اندام
.
آخر این کتاب قدرت دعای خانم کاترین پوندر هم گیرم اومد ، خیلی جالبه ، پیشنهاد میدم بخونید

۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه

بلور بنفش ، گوگل ، لاست ، ADSL

این بهزاد بلور خیلی آدم باحالیه ، آخر انرزی مثبته ، برنامه هاشو که از BBC میبینم خیلی حال میکنم ، همه برنامه ها شو ضبط کردم ، مخصوصا این برنامه بلور بنفش ، که جمعه شبها بعد از برنامه کوک از ساعت 10.00 پخش میشه، اگه تا حالا ندیدید حتما یه بار امتحان کنید مطمئن باشید مشتری میشید.


زیاده عرضی نیست جز اینکه ، این گوگل اگه با ایران مشکل داره و چپ و راست ایراد میگیره مثلن google earth یا Gtalk در گشور شما قابل استفاده نیست ! پس چرا یه نسخه فارسی بلاگر تهیه کرده ؟ آهان حالا فهمیدم ، خوب برای ایرانی هایی که خارج تشریف دارن ، پس حالا یه نکته میمونه که اونایی که میرن خارجه یکم زبان بلدن که نخوان از نسخه فارسی بلاگر استفاده کنن .

این لاست چه فیلمیست که همه دیوانه اوست ؟!!!

چپ میری راست میری میگن لاست لاست ! بابا مگه فیلمای ما چشونه (جمع مکثر چشه) ؟

ADSL خیل باحالی ، حیف که تا حالا پی به وجود گران مایه ات نبرده بودم

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

آسانسور ، من ، یه دختر

سوار آسانسور شدم که برم شرکت اینترنتی برای گرفتن ای دی اس ال که طبقه هشتم بود ، ساختمونش یه آسانسور کوچک درب و داغون داشت که هر لحظه ممکن بود سقوط کنه ، طبقه دوم که رسید وایساد ، در که باز شد نزدیک به هفت هشت تا دختر وایساده بودن ، تا منو دیدن انگار منتظر بودن خیلی ذوق کردن ، یکیشون گفت بچها بپرید تو که خیلی حال میده ، اومدن که بیان تو گفتم بابا بی خیال این آسانسور حداکثر سه نفر جا بگیره، یکی دیگشون گفت خوب بر میندازیم رو هرکی اومد بره تو ، اما نمیدونم بین خودشون چه حرفاایی رد و بدل شد که یکیشونو فرستادن تو ، یه دختر هفده هجده ساله بود ، دست و پاشو گرفتن انداختنش تو ، یکی از دخترا رو کرد به من گفت رسیدی طبقه چهارم دکمه استپ رو بزن حالشو ببر ، ما هم حواسمون هست ، خیالت راحت ، حالا من متعجب با چشای گرد ، این دختر خانم ماجرای ما هم همچین میخندید بیا و ببین ، تا بالاخره اجازه فرمودن و آسانسور به سمت بالا حرکت کرد ، من پیش خودم گفتم بزار ببینم واقعا منظور اینا چیه ، همین که به طبقه چهارم نزدیک شدم دستمو گذاشتنم روی دکمه استاپ ، دختره یه برقی توی چشاش افتاد ، تا آسانسور وایساد گفتم خوب حالا چکار کنیم ؟ برگشت گفت آسانسورو تو نگه داشتی خودت بگو چکار کنیم ، دیگه اینجا بود که فهمیدم جریان از چه قراره ، دکمه رو زدم و آسانسور شروع به حرکت کرد ، وقتی خواستم پیاده شم گفتم امان از دست شما دخترا

۱۳۸۷ اسفند ۱, پنجشنبه

ای خدا از دست روزگار


1- اینترنت پر سرعت کاپیتان هم بالاخره بعد از تلاشها و پیگیری های مجددانه وصل شد

2- هر چی نقص و کمبود و ایراد که میتونه یه پرونده داشته باشه روی پرونده ی دانشجویی بنده هستش، حسابی حالی از من گرفته بیا و ببین

3- اون اوایل که آقای احمدی نژاد ریس جمهور شده بود ، گفت که باید شهریه دانشگاه آزاد کم بشه، این کار رو هم کرد ، اما مثل اینکه فقط یه ترم دولت تونست این کارو بکنه ، اما از ترم های بعد مبلغی رو که باید تامین میشده (نمیدونم چطور و چگونه) نشده ، حالا که تموم شدم امور مالی میگه اون کسری ها رو که دویست هزار تومنه باید خودت پرداخت کنی ، ممنونم آقای احمدی نژاد ، کاش حداقل این کارو نکرده بودی که در طی هر ترم پرداخت میکردیم ، نه حالا به یکباره

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

انتخاب شوهر در دانشگاه

چند روز پیش یه پست نوشتم و راجبه دختری که توی دانشگاه به بهونه ای شماره موبایلم رو گرفت آخر سرهم درخواست ذخیره کردن شمارم کرد نوشتم ، اما به خاطر جلوگیری از سوء تفاهم حذفش کردم ، اما مثل اینکه توی گوگل ریدر پاک نشده بود و خیلی از دوستان موفق به خوندنش شدن پس دیگه دلیلی برای حذفش وجود نداده ، تازه پست بعدی راجبه ماجرای یه دختر خانم و من توی آسانسوره که مینویسم.
.
این پست و مینویسم تا تجربه ای بشه برای آیندگان ِ علم و دانش در دانشگاه رها ، دیروز بود که از صبح تا ظهر به دنبال ثبت نمره توی آموزش دانشگاه بودم ، که یه خانم دختر با ظاهری کاملن اسلامی و محجبه اومد جلو گفت من صحبتاتون رو شنیدم ، اگه اجازه بدید کمکتون کنم ، خلاصه شمارمنو گرفت تا پیش یکی از آشناهاش بره و کار منو راه بندازه ، الحق و انصاف هم اینکارو کرد ، اما بعد از یک ساعت زنگ زد و شروع کرد به حرف زدن ، خلاصه گفت من شماره شما رو ذخیره کردم تا بیشتر باهاتون آشنا بشم ، اینم شمارمه لطفن شما هم شماره منو ذخیره کنید و اینم مشخصات منه و از این حرفا ، راستش من پیش خودم فکر کردم که یه کاسه زیر نیم کاسه این خانمه هست ، تحویلش نگرفتم ، خلاصه از دیروز تا حالا بقول ایلیا ، دهن منو مسواک کرده ، حالا هرچی بهش میگم خانم محترم ممنون از کمکتون اما من تمایلی به آشنایی با شما ندارم ، توی گوشش نمیره ، الکی نیست که میگن دختر یا شوهر میکنه یا میره دانشگاه

۱۳۸۷ بهمن ۲۳, چهارشنبه

قرنطینه

عمر لپ تاب من به سر اومده ، اما باید تا چند ماه آینده به زور قرص و آمپول زنده نگهش دارم.

امروز برای فرار از بیکاری نشستم پای فیلم قرنطینه ، اولش بنظر جالب اومد ، انصافن از لحاظ کارگردانی و بازیه هنرپیشه هاش جالب بود ، کلیت فیلمم پیام خوبی داشت ، اما ضدحال بود ، بگی نگی یکم حالم گرفته شد ، یه سوال ؟ اگه یه خانم موهاشو بتراشه میتونه حجابشو برداره ؟ مثل این فیلم ؟ آخه یه چند فیلم اینحوری دیدم...
از اینها بگذریم ، زمستون هنوز شروع نشده داره تموم میشه ، هیچ خبری از سرمای هرساله و بارون و برف نبود ، وقتی یاد تابسون گرم میفتم حالم گرفته میشه ، خدا میدونه امسال چه به سرمون خواهد اومد ، اما من که این تابستون نیستم !!! کجا ؟ هنوز زوده بگم ، اما تا حتمی شد خبر میدم ، فعلن پنجاه درصد راه رو رفتم ، پذیرشم گرفتم ، باید کارای فارغ التحصیلی این دانشگاه خراب شده رو بکنم تا برم تهران دنبال کارا.

امروز اتفاقی یه کتاب دیدم به نام لطفن گوسفند نباشید ! خیلی خوشم اومد ، اینم رفت توی لیست کتابایی که قراره روزی خریداری بشه و روزی هم خوانده

۱۳۸۷ بهمن ۱۸, جمعه

از همین گوشه کنارا


من نمیدونم چرا این پیک های اینترنت هوشمند یا ساعت هفت صبح یا ساعت سه بعدازظهر زمانی که بهترین ساعت برای خوابه میان سراغ من تا هزینشونو دریافت کنن ! امروز دیگه شاکی شدم گفتم اونی که از اینترنتتون استفاده میکنه نیستش، برو بعدا بیا ، یارو برگشته میگه این بار سومه که میام نیستش ، اگه میشه خودت حساب کن ! خواستم بگم روز روشن و دروغ ؟

یه مشکل دیگه که کنار اومدن باهاش سخته فضولی کردن ِ مردمه ، آخه یکی نیست بگه وقتی دونفر دارن با هم حرف میزنن ، به شما چه که گوشتو تیز میکنی البته بعضی هاشونم که دیگه میان وسط تا کاملا متوجه بشن !!!

جریانه این انتقال وجه ِ ایرانسل رو که میدونید ؟ یه راه شده واسه کلاه برداری و دزدیدن ِ شارژ ، اگه در جریان نیستید فقط حواستون باشه که اگه پیامکی اومد که که ناشناس بود و ازتون خواست جواب بدید تا نمیدونم چیزی برنده بشید بدونید که میخوان شارژتونو بدزدند !

خیلی حال کردم ایران هم ماهواره هوا کرد، همین

۱۳۸۷ بهمن ۱۷, پنجشنبه

آدم افسرده نه شاخ داره نه دم !!!


پول در آوردن خیلی سخته اما خرج کردنش از آب خوردن هم راحتره ، برای هرکاری که انجام میدی باید پول پرداخت کنی ، حالا حساب کنید درآمدی هم نداشته باشی ، دستت توی جیب بابات باشه ، خوب فشار بهت میاد دیگه، حرف یه قرون دو قرون نیست، حالا که دارم واسه فوق لیسانس و پذیرش کارامو راست و ریس میکنم خرجام دوبله شایدم سوبله شده ، یه جورایی عذاب وجدان گرفتم ، شایدم دپرس دارم میشم ، کاش توی کشور ما هم مثل کشورای دیگه جوونا رو برای درس خوندن و و حداقل مخارج زندگی ساپورت میکردن، توی بد دوراهی قرار گرفتم ، ادامه یا سربازی ...

۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

کوچک کننده بینی !!! چه جالب !

توجه کنید، گول نخورید، قبل از انجام هرکاری خوب تحقیق کنید.

طبق فطرت ، انسان زیبا پسنده و همیشه چشمش به سمت زیباییه ، حتی به نظر من خدا هم زیبا پسنده ، اما باید توجه کرد که زیبایی به چه قیمتی، در هر صورت این بشر دوپا حاضره به هر نحو که شده به زیبایی برسه تا مورد توجه دیگران قرار بگیره و بقولی اعتماد به نفس پیدا کنه ، هزاران هزار وسایل اختراع شده در این راه رو میتونید توی بازارمون ببینید ، روز به روز هم به تعدادشون اضافه میشه ، اما آخرین دستاورد این صنعت دستگاه کوچک کننده بینی ه ، که اتفاقا اختراع دانشمندان وطنیه ، جالبه طبق گفته ی خودشون اولین دستگاه کوچک کننده بینی در جهانه ، اما اگه بیشتر دقیق بشید روی این مطلب و البته این دستگاه ، میبینید که این کپی شده همون دستگاه ویبره کوچک کننده شکم هستش که در فرم و قطع کوچک بکار رفته ، در وقاع با ویبره کردن و گرمایش بینی و آب کردن چربی های اضافی و احیانا ورم های بینی اونم فقط از نوع گوشتیش به هدف خواهد رسید ، اما تاثیرات این دستگاه هنوز مشخص نشده ، حالا چه تاثیرات خوب چه بد ، اما چیزی که مشخصه این دستگاه دارای مجوز های لازم برای ارائه نیست ، در هر صورت اگر هم بینی های گوشتی مقداری کوچک بشوند بدلیل تلقین هستش که شما هر روز با گذاشتن این دستگاه بر روی بینیتون به مدتی معلوم همزمان توی ذهن و ضمیر ناخودآگاهتون به این مطلب که بینی ی من داره کوچک میشه فکر میکنید ، این خود به خود باعث کوچک شدن بینی خواهد شد ، پس از دیدگاه من این دستگاه تنها کمک به تقویت تلقین و در نتیجه تاثیر بر روی بافت مورد نظر خواهد داشت
اما الحق و انصاف توی تبلیغی که از شبکه های ماه واره پخش میشه خوب تونستند با کمک گرفتن از چند دختر زیبا رو اعتماد مردم رو جلب کنند
نوشته های دیگران در این مورد :

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

فشار خون ، بیمارستان ، بستری

والا با این سرعت افتضاح اینترنت هر از چند مطلبی که نیت میکنم به نوشتن فقط یکیشو موفق به پابلیش میشم ، حدود چهار روز مامان به خاطر فشار خون بالا توی بیمارستان تخصصی قلب بستری بود ، ماجراهایی داشتیم اونجا ، تا اینکه بلاخره امروز مرخص شد ، اما اگه بخوام توی چند جمله سروته ش رو به هم بیارم فقط میتونم بگم اگه پارتی نداشته باشی ، یا داد و بیداد نکنی کلاهت پس معرکه است ، هرکس با پای خودش میره توی بیمارستانای ایران دیگه نمیتونه با پای خودش مرخص بشه ، مگر طبق همون دو مطلب که گفتم.
یه نکته دیگه هم هست که شنیدید میگن ما بهترین دکترای دنیا رو داریم ؟!!! اینو چطور که میگن دکترا گوز تو کلشون خورده.