...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

روزمره ای کشنده


دو هفته به خاطر مشکلاتی که بعد از انتخابات ایالات آندراپرادش هندوستان پیش اومد دانشگاه ها تعطیل شد , چند روز دیگه تعطیلات تموم میشه و باز دوباره درس و مشق شروع میشه , فرصتی بود که قدر درس خوندن و دانشگاه رفتن و بفهمم , خیلی سخته که همش خونه باشی و حس درس خوندن هم نداشته باشی,‌ فقط یه چند بار دوستام رو دعوت کردم و دور هم بودیم , اینه که آدم اگه کاری نداشته باشه میپوسه , حالا یا کار باشه یا درس خلاصه یه دل مشغولی , نمیدونم وضعیت امتحانا چی میشه , آیا به خاطر این تطیلات ناخواسته عقب میفته یا نه , به هر حال چیزی تا پایان ترم اول کارشناسی ارشدم نمونده , عمر مثل برق و باد میگذره, حتی توی این مدت حس نوشتنم هم نمیومد.

پ.ن :‌ قبلنا وقتی تابستون میشد از گرما مینالیدم , زمستون که میشد از سرما , همیشه آرزو میکردم هوا بهاری باشه , اینجا الان هشت ماه هوا بهاریه , خسته شدم از دست این هوا , دلم میخواد سرد بشه , اما الان یعنی توی زمستون اینجا هستیم هیچ خبری از سرما نیست , فکر کنم تا چند سال رنگ سرما رو هم نبینم.