...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

ایران از دید خارجی ها


یکی از کفشهام که از ایران آوردم این کفشیه که عکسش رو می بینید. تا حالا سه نفر یکی اهل ترکیه و دومی اهل انگلستان و سومی یه هندی وقتی میفهمیدند که ایرانی هستم، میگفتند توی ایران این کفشو با این پرچم میپوشی بهت گیر نمیدن و بازداشتت نمی کنن؟!!! منم بهشون میگفتم شما از ایران چه تصوری دارید؟ فکر می کنید چه جور جایی هست ؟! وقتی جوابشون رو میشنیدم، میدیدم حق دارند بنده خداها که تا این حد نسبت به ایران بدبین باشند!

۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

باز هم هواپیما ؟ اونم روسی !!!




باز هم ؟ باز هم سانحه ی مرگبار هواپیمایی ؟


دیگه آدم نمیدونه چی بگه !!! 17 نفر کشته و تعدادی مجروح در سانحه ی هواپیمای ایلیوشین ، محصول روسیه در فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد...


فعلا دور دست هواپیماهای تولید روسیه هست ...


پ.ن : نمیخواستم به این زودی آپ کنم اما باز خبر این سانحه دلخراش مجبورم کرد تا به آرشیو این وبلاگ یه سانحه ی دیگه اضافه کنم

پ.ن 2 : لطفا به پست قبل هم مراجعه شود

چو ایران نباشد ...

حرف هایی که میخوام بنویسم ، اینقدر تکراری شده که معنیش رو دیگه از دست داده ، اما من هم مینویسم و شما هم بنویسید تا فرجی شود و دوستان دربندمان که به جرم دست به قلم بردن ، هرچند ، گاهی تند و بی پروا اما از سر دلسوزی و عشق ، همین روز ها به آغوش خانواده ی چشم انتظارشان برگردند ، از همین جا نه بعنوان یک بلاگر بلکه به عنوان یک ایرانی از مسئولین ذیربط درخواست دارم که با آزاد کردن افرادی که به خاطر حرفشان دربند شده اند ، دل مادرانی را که با خون دل اونها رو به ثمر رسوندن رو شاد کنند.

کفرم دراومده ، چکار کنم ؟!!!

خونم رو به یه دانشجوی دیگه واگذار کردم ، چون قصد دارم یه جای بزرگ تر و توی یه مجتمع خوب با امکانات عالی خونه اجاره کنم ، سه تا استخر ، سه تا باشگاه بدن سازی ، زمین تنیس ، بسکتبال ، والیبال و فوتبال ، رستوران ، کافی شاپ و ... همه و همه برای یه خونه ی دوخوابه لوکس ، فقط 200 هزار تومن.
اینترنتم قطع شده ، قبض ماه گذشته 120 هزار تومن اومده ، امروز ایمیل زدم به شرکتشون ، بعد از یک ساعت زنگ زدن و توضیح دادن و بلافاصله یه ایمیل با تمام جزئیات برام ارسال کردن ، اینجا هرکاری که داشته باشید با یه ایمیل کارتون راه میفته ، بلافاصله پیگیری میکنند و تا به نتیجه نرسید ول کن نیستند تازه کلی هم عذرخواهی میکنن و تشکرکه ایمیل زدید، از اون طرف چند ماه پیش که دنبال مدرک دانشگاهم بودم قرار بود زود آماده کنند که برای ثبت نام دانشگاه اینجا به مشکلی برخورد نکنم خلاصه بعد از یه عالمه رفتن و اومدن و نامه تسریع گذاشتن هنوز آماده نشده ، یه تلفن دارن که همیشه روی فکس هست ، وقتی هم که یه نفر رو میفرستم که ببینم به چه مرحله ای رسیده میگن که توی مرحله ی آخر هست و از دست ما خارجه ، من نمیدونم اگه از دست شما خارجه پس دست کیه ؟ خلاصه کفرم رو درآوردند ، کی میخواد این سیستم اداری فلج ما درست بشه خدا میدونه
پ.ن : ممنون از جوزف عزیز که همیشه زحمتام روی دوشش بوده و پیگیر مدرکم هست ، جوزف جان نمی دونم چطور جبران کنم اما از همین جا اعلام میکنم که دوستی ها اینجاهاست که به درد میخوره و ممنون از همه که به فکر من هستند
پ.ن 2 : از اینکه میبینم بعضی از دوستان وبلاگ نویس باز داشت شدن خیلی ناراحت میشم ، آخه چرا برای نوشتن عقاید شخصی باید گرفتار جایی شد که باید مجرم ها رو اونجا ببرند ؟

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

موسیقی رپ هندی


اینجا هم مثل تمام دنیا موسیقیشون با موسیقی غربی ادغام شده و جوونها روز به روز به سبک های رپ بیشتر رو میارن و موسیقی رپ با تلفیقی از هندی روانه ی بازار میشه ، بیشتر موسیقی ها از بالیوود به بازار ارائه میشه ، اما جوونها با تشکیل گروه های خودشون آلبوم هاشون رو ضبط میکنن و توی اینترنت منتشر میکنن ، برای اینکه ببینید که موسیقی هندی وقتی با رپ میکس بشه چی از آب در میاد یه کلیپ رو براتون آپلود کردم ، میتونید ببینید، من که خوشم اومده

۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه

بازم توپولف بود !!!


بازم ؟ بازم توپولف ؟ تا کی ؟
کشته شدگان : 168 نفر ، محل سقوط : نزدیک قزوین ، مبدا : تهران ، مقصد : ایروان ، خطوط : هواپیمایی کاسپین ؛ هواپیما: توپولف مدت زمان پرواز تا ثانحه : 16 دقیقه
پیام تسلیت گفتن برای سقوط هواپیما هیچ دردی رو دوا نمیکنه ، انگار مسئولین منتظر هستند یه هواپیما سقوط کنه و زود پیام تسلیت صادر کنن ، به جای اینکار به فکر صنعت هوانوردی افتضاح خودمون بکنید ، تا کی باید مردم سوار هواپیماهای توپولف از رده خارج بشن ؟ تا کی باید هواپیماهای درجه سه از کشورهای جهان سوم اجاره یا خریداری کنیم ؟ بارها و بارها با سقوط هر هواپیمایی توی مملکتمون من این حرفا رو زدم اما باز شاهد سقوط دیگری بودیم...

۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه

عجایب هندوستان

توجه توجه :

این پست مخصوص آقایون هست، اگه روی حس کنجکاوی خوندید عواقبش پای خودتونه







یکی دیگر از عجایب هندوستان "روم به دیوار" جی. ش کردن آقایون توی خیابوناست ، گلاب به روتون به محض اینکه احساس کنن که فشار داره بهشون میاد ، وایمیسن کنار دیوار و د ِ ب ِ شا. ش ، البته حق هم دارن ، به خاطر جمعیت زیادی که دارن ، توالت عمومی جوابگوشون نیست ، در ضمن میخوان یه امر خیر هم انجام داده باشن و به گل و بوته ها آب رایگان میدن ، روزای اولی که اومده بودم ، میدونستم که اینجا این کار رواج داره و باز برام جالب بود و هروقت کسی میرفت کنار دیوار وایمیساد و پاهاشو باز میکرد دیگه صلاح نبود که نگاش کنی ، در هر صورت این هم از مواردیست که هیج جای دنیا نظیر نداره

۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه

بلال داغ ِ داغ زیر بارون


فصل بلال شروع شده و قدم به قدم گاری های بلالی ها وایسادند و بلال میفروشند ، اگه بد دل نباشید و نگران دست کثیف و زغال کثیف و نمک کثیف و خلاصه همه چیز کثیف ، خیلی لذت میده زیر بارون بلال داغ بخورید ، من که روزی دو سه بار مشتریشون هستم ، قیمتش هم به پول ما میشه 140 تومن ، اونم از نوع شیریش

۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه

بیاموزیم که


بياموزيم كه


1. با احمق بحث نكنيم و بگذاريم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي كند.

2. با وقيح جدل نكنيم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روح ما را تباه مي‌كند.

3. از حسود دوري كنيم چون اگر دنيا را هم به او تقديم كنيم باز از زندان تنگ حسادت بيرون نمي آيد.

4. تنهايي را به بودن در جمعي كه ما را از خودمان جدا مي کند، ترجيح دهيم.

5. از «از دست دادن» نهراسيم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.

6. بيشتر را بر کمتر ترجيح ندهيم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباري است.

7. کمتر سخن بگوييم که بزرگي ما در حرفهايي است که براي نهفتن داريم، نه براي گفتن.

8. از سرعت خود بکاهيم، که آنان که سريع تر مي دوند، فرصت انديشيدن به خود نمي دهند.

9. ديگران را ببينيم، تا در دام خويشتن محوري، اسير نشويم.

10. از کودکان بياموزيم، پيش از آن که بزرگ شوند و ديگر نتوان از آنان آموخت.

۱۳۸۸ تیر ۱۷, چهارشنبه

خرای زبون نفهم


هرجای دنیا آدمهایی با زبان های مختلف زندگی میکنند ، فقط زبانشون نیست که فرق میکنه ، آداب ، رسوم ، طرز زندگی ، طریقه مراودات و خلاصه تفاوت های زیادی بسته به شرایط اقلیمی با هم دارن ، این باعث میشه که سفر به کشور های مختلف و البته زندگی در اون کشور ها و سر و کله زدن با مردم اون مناطق تجربیات زیادی رو به آدم اضافه کنه...
از خصوصیات مردم هند زبون نفهم بودن و یک دنده بودنشون هست اگه ساعت ها هم باهاشون بحث کنی باز آخر حرف خودشون رو میزنند ، جالب اینجاست که اگه مثلا کارتون با یه نفر گیر کنه و به فردا کشیده بشه ، باز برمیگردید سر پله ی اول و باز باید از اول بحث رو شروع کنید ، نمی خوام توی جزئیات برم ، اما مثل اینکه به نتیجه ی درستی رسیدم چون خودم چندین جا تجربه کردم و با چندین نفر هم که اینجا مدتهاست زندگی کردن هم صحبت کردم اونها هم همین عقیده رو داشتن، یادمه اون روزی که میخواستم ویزا بگیرم ، یه آقایی که فوق و دکتراش رو هندوستان گرفته بود اونجا بود و بهم گفت یه چیزی که اونجا یاد میگیری اینه که خیلی آروم باشی و هیچ چیزی رو به خودت سخت نگیری ...

۱۳۸۸ تیر ۱۴, یکشنبه

بوق بزن تا شاخ به شاخ نشی





یکی دیگر از عجایب دیار بت پرستان و خدایان ساختگی، سیستم رانندگیشونه ، اینجا اگه بخوای دور بزنی باید بوق بزنی ، اگه بخوای مسیرتو عوض کنی باید دستتو بزاری روی بوق ؛ اگه بخوای سبقت بگیری باید بوق ممتد بزنی ، بگه کسی اومد جلوت باید بوق بزنی ، اگه خواستی دنده عقب بری باید دستتو بزاری روی بوق، خلاصه هرکاری که خواستی توی رانندگی بکنی باید دستت رو بزاری روی بوق ؛ هرچی هم صدای بوق ماشین یا موتورت گوش خراش تر باشه بهتره ، جالب اینجاست که بوق به معنی ناسزا نیست ، چیزی که توی کشورمون معنی میده ، روزای اول شاکی میشدم اما دیگه عادت کردم، اگه یه روز برگشتم به ولایت ، بنظرم یه چند بار کتک مفصل بخورم تا باز به حالت اول برگردم و دیگه بوق نزنم.

همینطور که توی عکس میبینید پشت اکثر ماشینا واژه ی لطفا بوق بزنید رو حک میکنن ، تا فراموش نکنی که بوق یکی از ارکان رانندگیه

حتما شنیدید که میگن طرف تصادف کرده و شاخ به شاخ شده ، این واژه از کشور هندوستان به زبان فارسی وارد شده ، چون اینجا گاو ها همگی شاخ دارند و توی لاین سرعت هم تردد میکنن و هر لحظه ممکنه که شاخ به شاخ بشی ، درست مثل این عکس که با یه مانور راننده ریگشا از شاخ به شاخ شدن گریخت ...

توی ایران برای تفریح به شهر بازی میرفتیم و مقادیری پول میدادیم تا با یه سری ادوات مثل ترن وحشت و کشتی فضایی و سورتمه یکم هیجانات درونی رو تخلیه کنیم ، اما اینجا هر لحظه توی خیابونا مثل اینه که به شهر بازی رفتی و سوار ترن وحشت شدی ، با این تفاوت که توی شهر بازی یه احساس امنیت جانی داری اما اینجا هیجانش خیلی بیشتره چون هیچگونه امنیت جانی هم نداری ، تاکسی ها نه در دارن نه پیکر...