هر دفعه که میبینم به یه بازی جدید وبلاگی دعوت شدم خیلی هیجان زده میشم, از همون لحظه توی فکر میرم که چی بنویسم , اما بعضی بازی ها واقعاً سخته مثلاً اون نامه ای که باید به آینده بنویسم , با وجود اینکه خیلی وقت پیش از طرف صادق خان جم دعوت شدم و خیلی هم بهش فکر کردم اما واقعاً حرف ِ جدیدی برای گفتن ندارم , آخه هرچی میخواستم بگم دیدم یکی دیگه گفته , این دفعه باز از طرف دوست خوبم آقا صادق به بازی هله هوله دعوت شدم و همینطور از طرف خانم دکتر ثمین که همیشه به من لطف دازن به بازیه جمله
حالا میریم سر اصل مطلب یعنی بازی ها :
توی دوره های مختلف ذاعقه (املاش رو نمیدونم) من عوض شده و میشه اینطور بگم از هر چیزی که یه روزی متنفر بودم یه روزی عاشقش شدم , مثلن یه روزی از زیتون خیلی بدم میومد به حدی که میخواستم بالا بیارم اما حالا اگه زیتون ببینم امونش نمیدم , یا از انبه وای نگو حالم به هم میخورد اما حالا عاشقشم , هله هوله خور نیستم اما هر روز که میرم دانشگاه از کافی شاپ دانشگاه یه چیزی میخرم , بیشتر آبکی میخورم تا چیپس و پفک و این چیزا , و میونم با شیرینی جان خوبه تا ترشی جات اما بازی خانم دکتر :
توی چشم کسانی که پرواز را نمی فهمند هر چقدر بیشتر اوج بگیری کوچکتر مینمایی
حالا دعوت شده گان :
نکته : به هر دو بازی دعوت میشید هرکدومشون رو که تا حالا انجام ندادید بنویسید :
صادق خان جم , مهندس جوزف , خانم دکتر ثمین , کورال خانم همیشه آبی , هاله و مریم خانم از اداره ی دیوونه خونه , مهدنس آینده ایلیا برج ساز , جامپر عزیز عکاس , یاس هنرمند , نسیم دختر بابا , گل نیلوفر
پ. ن: چون دو تا بازی بود ده نفر دعوت شدند , بعلت محدودیت در دعوت کردن از بقیه دوستان عذرخواهی میکنم بازی بعدی از بقیه دوستان هم دعوت میشه