...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۹ خرداد ۱, شنبه

یا سرباز و سربازی بازی


اینجا ایران ، توی این مدت همش توی سفر بودم اونم با اتوبوس ، از مرز ایران و پاکستان، زاهدان ؛ تهران و اصفهان و چند شهربزرگ و کوچیک دیگه ، خلاصه به اندازه ی تمام عمرم دوندگی کردم ، بماند که چقدر سختی کشیدم ، این سفرها رو برای دنبال کردن کارای معافی سربازیم انجام دادم ، تجربه ای که یاد گرفتم این بود که در نا امیدی بسی امید هست ، واقعا وقتی به نقطه ی صفر میرسیدم باز یه روزنه ای پیدا میشد که دنبال کنم ؛ تا حالا که خدا رو شکر خوب پیش رفتم ، اما هنوز کلی دوندگی دارم ، امیدوارم تا وقتی که ایران هستم به یه جایی برسونمش ، این بود که نرسیدم هم به وبلاگم سر بزنم هم به شما دوستای گل ، یه دلیل دیگش هم اینه که سرعت افتضاح اینترنت بدجوری روی مخه ، ترجیح میدم که کانکت نکنم تا حداقل اعصابم راحت باشه ! چیزی دیگه هم به پایان سفرم به ایران نمونده ، خیلی روزا زود میگذره.