...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

خونه ی جدیدم



اولین روزی که به جمع دوستان هندی پیوستم به افتخار ورودم یه پارتی گرفتن و تا صبح گفتیم و خندیدیم ، از هرچیز که بگید حرف زدیم ، اونا از خبرهای عجیب و غریبی که از ایران شنیده بودن میگفتن و منم از عجایب هند ، اونا هم تعجب کرده بودن که من اینا رو از کجا میدونم ، پسرهای خوبی هستند ، خلاصه کنم هر روز یه برنامه برای تفریح دارن ، دیروز هم جمعه شب یه جایی رفتیم که عکسشو میبینید ، اینقدر صدا بلند بود که هنوز گوشام صوت میکشن.
این خانمه که میبینید خدمت کارمون هست ، درحال درست کردن نان ، که بهش میگن چپاتی ، خیلی خوشمزست ، مخصوصا داغ داغ.
امشب هم به مناسبت باز حضور من خونه ی اون کسی هستیم که قبلا جای من بوده و چون مزدوج شده از این خونه رفته.
پ.ن : ماه رمضان اومده ، مبارک ، اینجا که هوا خنکه مشکلی برای روزه گرفتن نیست ، ایران الان هوا آتشه ، خیلی سخته ، اما هرچی بیشتر سختی بکشید صوابتون بیشتره ، جای منم زولبیا بامیه و ترحلوا بخورید