...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه

پیش به سوی گوا


هر روز از صبح تا بعدازظهر کلاس دارم ، زندگی یه روال روتین به خودش گرفته ، راضی هستم ، مخصوصا که دوستای خوبی هم توی دانشگاه دارم ، اینجا استاد ها خشک نیستن و سر کلاس بگو بخند براهه ، گروه ما بچه های باحالی داره ، هرکس سوژه ای هست ، یه همکلاسی سومالیایی دارم که اونم پسر شوخ طبعی هست ، یه استاد کامرشیال داریم خیلی قشنگ حرف میزنه از دو ساعت کلاسش ، دقیقا دوساعتش رو میخندیم ، مثل گل مراد میمونه.







از قردا احتمال زیاد به مدت یک هفته به خاطر یکی دیگه از هزاران فستیوال هندی ها تعطیل هستم و برنامه ی مسافرت به گوا با یکی از هم خونه ای های هندیم گذاشتم که یک شنبه شب با قطار عازم سفر خواهیم شد.