...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۶ شهریور ۴, یکشنبه

عروسی اونم از نوع اصفهانیش

با سلام خدمت حضار محترم و ضمن خوش آمدگویی یه کِل و کف مرتب به افتخار عروس و شازده داماد ، حالا دست دست... ای بابا اینجا که مجلس عروسی نیست اگه یه وقت چشمتون دورازجون شور نیست باید خدمتتون عرض کنم که جمعه شب هم عروسی تشریف داشتیم اونم از نوع اصفهانیش ، دختر عمه ام رو دادن به اصفهانی ها ، خدا به دادش برسه ، شوخی کردم اصفهانی ها گّلن ، خلاصه در عرض 48 ساعت مسافت 1000 کیلومتر رو طی کردیم واسه عروسی که جدا بود انگار اصفهان بدتر از شیرازه ، حتی اجازه نمیدند که اکرستر هم بیاد باید نوار بزارن ، تا ساعت 12 شب که شام دادن حسابی به خودم فحش و ناسزا گفتم که توی این روزای امتحان تابستان اومدم عروسی اونم از نوع جداگانه ی بسیار خشک تا اینکه بعدازشام افتادیم دنبال ماشین عروس تا دوتا بوق بزنیم، داماد نگه خانواده ی عروس چقدر بی حالن ، چشمتون روز و چیز خوب ببینه کنار زاینده رود خیابونو بستند و همه ریختند بیرون ، صحرای محشری شد و همه وسط خیابون می رقصیدند ، در عرض صدم ثانیه منطقه به لاس وگلاس تبدیل شد ، جزئیات بیشتر رو نمیگم که وبلاگم فی.لتر نشه
پ.ن : توی کامنت های پست قبلیم حرکات مشکوکی از طرف سانی و جوزف مشاهده شده که در دست پیگیری هستش ، اگه کسی این دو نفر رو دیده که از اینجاها رد شدند هرگونه خبری بده مژدگانی دریافت خواهد کرد