...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ فروردین ۲۶, چهارشنبه

ایران فقط در تهران خلاصه میشه و بس

تهران هستم ، تا امروز هر روز صبح ساعت 6 میزنم بیرون تا غروب دنبال کارام هستم ، فکر نکنم اگه تمام کارای اداری که در تمام عمرم انجام دادم رو روی هم بزارم به اندازه این یه هفته دوندگی داشت ، یه حسنی داره اونم اینه که اگه کسی هم قصد بازگشت داشته باشه بلایی سرش میارن که دیگه بر نگرده ، نمیدونم از روی قصد یا چیز دیگه ای هست که سنگ جلو پای آدم میندازن ، میگردن تا یه نقطه پس و پیش شده باشه دوباره برمیگردوننت از اول ، از وزارت علوم بگیر تا حوزه نظام وظیفه که شلم شوربا تر از اونجا ندیدم تا کارات به مرحله گرفتن پاسپورت برسه ، پلیس بلاوه ده هم که دیگه سنگ تموم میزاره ، بیخود نیست که میگن میز آدم رو میگیره ، خدا نکنه یه پست و درجه ای هم داشته باشی ، خوب که ما ادعای مسلمونیمون هم میشه و همش خدا رو در نظر میگیرم ، در هر حال دیگه منتظر گرفتن پاسپورت هستم تا بعد ویزا رو بگیرم ،