...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۷ آبان ۳۰, پنجشنبه

The Moment of Truth

یک دروغ کوچک به قیمت باخت در بازی پانصد هزار دلاری



The Moment of Truth یک مسابقه تلویزیونی جذاب آمریکایی محصولی از کمپانی بزرگ FOX است. در این شوی پرطرفدار شرکت کنندگان با ۲۱ سوال حساس و اغلب غیرمنتظره از فیلترهای دروغ سنج عبور کرده و در صورت دادن پاسخی درست جایزه نقدی مسابقه را از آن خود می کنند.خانم یا آقای شرکت کننده در شوی تلویزیونی The Moment Of Truth می بایست هر یک از ۲۱ سوال را با جواب “بله” یا “خیر” پاسخ دهد و چنانچه پاسخ وی در سیستم دروغ سنج تایید شود جایزه مختص به آن سوال را برده و سوال بعدی پرسیده می شود. در صورت فاش شدن تنها یک دروغ یا بی پاسخ گذاشتن تنها یک سوال، شرکت کننده تمامی مبلغ کسب شده را از دست می دهد.حضور خانواده و معشوق شرکت کنندگان در استودیو و طرح سوالاتی سخت درباره زندگی خصوصی آنان استرس و هیجان برد جایزه پانصدهزار دلاری این مسابقه را می افزاید.

بیشترین تعداد سوالی که پاسخ داده شده ۱۷ سوال از ۲۱ است. و ۱۰۰ هزار دلار حداکثر مبلغی است که تا کنون کسی برنده شده است. ۶ سوال اول ۱۰ هزار دلار. ۵ سوال دوم ۲۵ هزار دلار. چهار سوال سوم ۱۰۰۰۰۰ دلار. سه سوال بعدی ۲۰۰۰۰۰ دلار . دو سوال بعدی ۴۰۰ هزار دلار و سوال اخر نیم ملیون دلار. لازم به توضيح است اين برنامه از دستگاه Polygraph براي تشخيص دروغ استفاده ميکنه.


و اما در زير لينک ويدئويي را قرار داده ام که که مربوط ميشه به يکي از قسمتهاي جنجال برانگيز اين برنامه. در ويدئو زير مي بينيد که خانم «لورن کلِری» (Lauren Cleri) با سوالات بسيار حساسي مواجه ميشه و در حضور شوهرش اعترافات وحشتناکي مي کنه، از قبيل اينکه: آیا حاضره به خاطر دوست پسر سابقش شوهرش رو ترک کنه؟ آیا در حالیکه شوهر داشته است با کَس دیگه ای س ک س داشته است؟! عکس العمل بینندگان و شوهرش نیز واقعاً دیدنیست. مجری برنامه هم چندین بار اظهار تاسف میکند. خب بهتره خودتون اين ويدئو را ببينيد (حدود ۹ دقيقه):




YouTube video


راستي اگر در تماشاي آنلاين اين ويدئو مشکل داريد، مي توانيد اين ويدئو ۹دقيقه اي را از طريق لينک زير دانلود کنيد:
دریافت فیلم از راپیدشیر




•ترجمه فارسي ويدئو
و اما چون ممکنه انگيسي بعضي از دوستان زياد خوب نباشه، ترجمه فارسي اين ويدئو را در زير نوششته ام که مي توانيد همزمان با مشاهده ويدئو (و يا بعد از تماشاي آن) اين ترجمه را بخوانيد:
سوال ۱۰۰ هزار دلاری توسط مهمان ویژه پرسیده میشود و مهمان ویژه کسی نیست جز دوست پسر سابق لوری.
دوست پسر میپرسد: اگر من بخوام که دوباره باهم باشیم حاضری شوهرت رو ترک کنی ؟
شوهر دختر اظهار تاسف میکنه، مجری رو به شوهر میگه این سوال سوالِ داغون کننده ایه! (تفسیر مترجم) و شوهر میگه مطمئناً!مجری از شوهر میپرسه میخوای جوابش رو گوش کنی ؟ یا میخوای دکمه رو بزنی و سوال رو کنسل کنی؟
شوهره میخواد گوش کنه…
مونیکا یکی از همراه های دختر دکمه رو میزنه چون نمیخواد جوابِ سوال رو گوش کنه…
سوال جایگزین دوباره توسط دوست پسر سابق پرسیده میشود.
میپرسه: آیا فکر میکنی من کسی هستم که تو باید همسرش میبودی ؟ (آیا باید با من ازدواج میکردی ؟)
دختره میگه باید صادق باشم و بگم: بله! …
جواب دختر حقیقته.
مجری از زشوهر میپرسه تا حالا در مورد دوست پسر سابق زنت با هم صحبت کردین ؟
شوهره میگه اوایل ازدواج آره. ولی این قضیه هنوز مشکل سازه..
مجری میپرسه با توجه به جوابت فکر کنم نا راضی هستی از شرایط. آیا ناراضی (نا خشنود) هستی ؟
شوهر میگه: بعضی وقتا…بعضی وقتا!….
مجری میگه قضیه یکم فراتر از یه مسابقه است…
شوهر اصرار میکنه که: به مسابقه ادامه بده…
دیگه چی هست که من نمیدونم ؟ دیگه چه چیزایی به من نگفتی……
دختر تصمیم به ادامه میگیره
مجری میگه این سوالی که میخوام یپرسم خیلی فراتر از سوالهای قبلیه و میدونی چی میخوام بپرسم.
دختر میگه حدس میزنم…
سوال ۱۶: از زمانی که متاهل یودی با شخص دیگه ای رابطه جنسی داشتی؟
شوهر میخواد جواب رو بشنوه.
دختر میگه: بله.
جواب حقیقته.
به مسابقه ادامه میدهد…
سوال ۱۷: فکر میکنی آدم خوبی هستی ؟
دختر: صادقانه فکر میکنم انسان خوبی هستم. بله.
جواب غلطه….!!!!
مجری اظهار تاسف میکنه و میپرسه چرا فکر میکنی جوابت غلط یود ؟
دختر میگه: چون بعد از همه کارهایی کردم (دزدی پول و غیره) فکر کردم آدم بهتری شده ام
مجری میگه با توجه به جواب انگار چیزی درونت هست که خودت رو سرزنش میکنی همیشه و به همین دلیل فکر میکنی آدم خوبی نیستی….
در پایان مجری میگه بعضی حقایق بهتره ناگفته بمونن و لورن و خانواده اش هم با قضایا کنار بیان…
پی نوشت : راستش حسرت میخورم که چرا این کشورهای عرب و البته مسلمان این برنامه های جذاب رو از شبکه های تلوزیونیشون پخش میکنن اما ...
این برنامه هر چهارشنبه شب ها ساعت 11.30 به وقت تهران از شبکه MBC4 پخش میشه . اگه تا حالا ندیدید بهتون پیشنهاد میکنم از هفته ی دیگه دنبالش کنید

۱۳۸۷ آبان ۲۶, یکشنبه

باز هم مراحل پذيرش


يواش يواش دارم به امتحان ِ ايلتس نزديك ميشم ، زمان مثل برق باد ميگذره ، هر وقت نمي خواي روزها بگذره ، زود زود ميگذره ، اما وقتي ميخواي زود بگذره ، اينجور نميشه، مثل اينكه قانونش همينه !!!

آخر تونستم با دوندگي مدرك ِ موقت كاردانيم رو بگيرم و ريز نمرات كاردانيم رو هم به سازمان مركزي بفرستم تا واسه ترجمه تاييد بشه ، احتمالاً وقتي براي امتحان آيلس رفتم تهران، ميرم و ميگيرمشون ، پروسه جديدي كه ميخوام انجام بدم پر كردن ِ فرم هاي توصيه نامه ي اساتيد هستش، فعلاً كه پيرينتشون گرفتم ، تا بدم به اساتيدم. مرحله ي بعد گرفتن ِ گواهي اشتغال به كارم هست.

اين مراحل ادامه دارد ...

۱۳۸۷ آبان ۲۴, جمعه

از همه جا

وقتی موبایلت بیفته توی توالت ، مدارکتو بهت نمیدن ، اماکن هم اجازه ی عروسی مختلط نمیده ، بلاگر هم لج میکنه
متاسفانه به مشکلی برخوردم که نمیدونم دلیلش چیه ؟!! نه از خونه و نه از توی هیچ کافی نتی نمیتونم بلاگر رو باز کنم ! تا با هر سختی که بود با برنامه ف.ی.ل تر ش. کن تونستم بازش کنم ، به همین دلیل یه چند تا پست که قصد نوشتنش رو داشتم به تاخیر افتاد که چکیده ای از همش رو توی این پست می بینید

موبایلم هفته ی گذشته "روم به دیوار" افتاد توی موال ، البته از نوع فرنگیش که قابلیت دست کردن و در آوردنش بود ، بعد از شستن و ضدافونیش کردن دیگه روشن نشد تا اینکه بعد از یه روز با سشوار خشکش کردم و خوشبختانه درست شد اما مموریشو نمیخوند ، وقتی تعمیرکار بازش کرد که درستش کنه دیدم همه آی سی هاش شوره زده !

امروز رفتم یه دست کت و شلوار گرفتم ، من معمولاً با کت و شلوار میونه خوبی ندارم، قصد نداشتم به این زودی برای مراسم عروسی خواهرم برم خرید ، تا اینکه همینطوری رفتم یه چرخی بزنم ببینم چی تو بازار هست ، تا چشم به یه دست کت و شلوار ایتالیایی خورد که فیکس روی تنم نشست، مخصوصاً که با پاپیون و پیرهن یقه فراک (اگه درست بگم) ست ش کردم، اینجا که خیلی بگیر بگیره ، دیگه اجازه عروسی مختلط نمیدن ، همینطور که اجازه ی ارکستر هم لغو شده و دیگه در هیچ مراسمی اجازه ی موسیقی زنده داده نمیشه ، من ب شخصه با این موضوع نمیتوم کنار بیام، به خیلی دلایل ، اما ما کار خودمونو میکنیم.

توی هفته ی قبل خیلی برای مدارکم سگ دو زدم ، هنوز خیلی کار دارم واسه تکمیل مدارکم ، باز هفته ی دیگه میرم دانشگاه ِ دوره ی کاردانیم تا ببینم چکار میشه کرد ، آخر به این نتیجه رسیدم که خودم پذیرش بگیرم خیلی بهتر از این هست که به این شرکتا بسپارم