پ.ن : قبلنا وقتی تابستون میشد از گرما مینالیدم , زمستون که میشد از سرما , همیشه آرزو میکردم هوا بهاری باشه , اینجا الان هشت ماه هوا بهاریه , خسته شدم از دست این هوا , دلم میخواد سرد بشه , اما الان یعنی توی زمستون اینجا هستیم هیچ خبری از سرما نیست , فکر کنم تا چند سال رنگ سرما رو هم نبینم.
۱۳۸۸ آذر ۲۴, سهشنبه
روزمره ای کشنده
پ.ن : قبلنا وقتی تابستون میشد از گرما مینالیدم , زمستون که میشد از سرما , همیشه آرزو میکردم هوا بهاری باشه , اینجا الان هشت ماه هوا بهاریه , خسته شدم از دست این هوا , دلم میخواد سرد بشه , اما الان یعنی توی زمستون اینجا هستیم هیچ خبری از سرما نیست , فکر کنم تا چند سال رنگ سرما رو هم نبینم.
۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه
۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه
کنجکاوی خارجی ها در مورد ایران
۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه
نامه ای به برادرزاده
۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه
گل بود به سبزه نیز آراسته شد
۱۳۸۸ آبان ۱۸, دوشنبه
ز گهواره تا گور امتحان بده
۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه
پاییز ، بدون سرما !!!
۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه
آخر هفته اینجا و اونجا
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
این دفعه جشن نورها
۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه
وبلاگ نویسی از سرکلاس دانشگاه
۱۳۸۸ مهر ۱۴, سهشنبه
FROGS قورباغه ها
هم مسابقه ی دو بدند.
بتوانند به نوک برج برسند.
"هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"
...
کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!
انجام داده؟
کرده؟
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون
اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که
از ته دلتون آرزوشون رو دارید!
هیشه به قدرت کلمات فکر کنید.
چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
رسید!
۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه
گوش ٍ خواب
وقتی تلوزیون ایران نداشته باشی گوش ت از همه چیز خوابه , نه هیچ خبری , نه جنجالی , نه سریالی نه سوگواری و عزاداری , قربونش برم جشن و شادی که نداریم.
۱۳۸۸ مهر ۱۰, جمعه
سوپرایز شدم
۱۳۸۸ مهر ۹, پنجشنبه
تولد من و گاندی
۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه
تا سفری دیگر خداحافظ گوا
۱۳۸۸ شهریور ۲۷, جمعه
پیش به سوی گوا
از قردا احتمال زیاد به مدت یک هفته به خاطر یکی دیگه از هزاران فستیوال هندی ها تعطیل هستم و برنامه ی مسافرت به گوا با یکی از هم خونه ای های هندیم گذاشتم که یک شنبه شب با قطار عازم سفر خواهیم شد.
۱۳۸۸ شهریور ۱۰, سهشنبه
تفاوت دانشگاه های دنیا با ایران خودمون
۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
راهب و دخترک
دو راهب كه مراحلي از سير و سلوك را گذرانده بودند و از دياري به ديار ديگر سفر ميكردند سر راه خود دختري را ديدند كه در كنار رودخانه ايستاده بود و ترديد داشت كه از آن بگذرد.
وقتي راهبان نزديك رودخانه رسيدند دخترك از آنها تقاضاي كمك كرد. يكي از راهبان بلادرنگ دختر را برداشت و از رودخانه گذراند.
راهبان به راه خود ادامه دادند و مسافتي طولاني را پيمودند تا به مقصد رسيدند.
در همين هنگام راهب دوم كه ساعت ها سكوت كرده بود خطاب به همراه خود گفت: " دوست عزيز، ما راهبان نبايد به زنان نزديك شويم. تماس با آنها برخلاف عقايد و مقررات مكتب ماست. در صورتيكه تو دخترك را بغل كردي و از رودخانه عبور دادي.
۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه
خدای هندو گانش
۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه
خونه ی جدیدم
اولین روزی که به جمع دوستان هندی پیوستم به افتخار ورودم یه پارتی گرفتن و تا صبح گفتیم و خندیدیم ، از هرچیز که بگید حرف زدیم ، اونا از خبرهای عجیب و غریبی که از ایران شنیده بودن میگفتن و منم از عجایب هند ، اونا هم تعجب کرده بودن که من اینا رو از کجا میدونم ، پسرهای خوبی هستند ، خلاصه کنم هر روز یه برنامه برای تفریح دارن ، دیروز هم جمعه شب یه جایی رفتیم که عکسشو میبینید ، اینقدر صدا بلند بود که هنوز گوشام صوت میکشن.
۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سهشنبه
یه هندو یه مسیحی و من مسلمان
۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سهشنبه
معاف خواهم شد
۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه
یا امام زمان ، تولدت مبارک
۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه
داستان زنجیر عشق
من هم در اين چنين شرايطي بوده ام. و روزي يکنفر هم به من کمک کرد، همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا" مي خواهي که بدهيت رو به من بپردازي، بايد اين کار رو بکنی . نگذار زنجير عشق به تو ختم بشه!
همان شب وقتي زن پيشخدمت از سرکار به خونه رفت در حاليکه به اون پول و يادداشت زن فکر مي کرد به شوهرش گفت:
۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه
ایران از دید خارجی ها
۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه
باز هم هواپیما ؟ اونم روسی !!!
چو ایران نباشد ...
کفرم دراومده ، چکار کنم ؟!!!
اینترنتم قطع شده ، قبض ماه گذشته 120 هزار تومن اومده ، امروز ایمیل زدم به شرکتشون ، بعد از یک ساعت زنگ زدن و توضیح دادن و بلافاصله یه ایمیل با تمام جزئیات برام ارسال کردن ، اینجا هرکاری که داشته باشید با یه ایمیل کارتون راه میفته ، بلافاصله پیگیری میکنند و تا به نتیجه نرسید ول کن نیستند تازه کلی هم عذرخواهی میکنن و تشکرکه ایمیل زدید، از اون طرف چند ماه پیش که دنبال مدرک دانشگاهم بودم قرار بود زود آماده کنند که برای ثبت نام دانشگاه اینجا به مشکلی برخورد نکنم خلاصه بعد از یه عالمه رفتن و اومدن و نامه تسریع گذاشتن هنوز آماده نشده ، یه تلفن دارن که همیشه روی فکس هست ، وقتی هم که یه نفر رو میفرستم که ببینم به چه مرحله ای رسیده میگن که توی مرحله ی آخر هست و از دست ما خارجه ، من نمیدونم اگه از دست شما خارجه پس دست کیه ؟ خلاصه کفرم رو درآوردند ، کی میخواد این سیستم اداری فلج ما درست بشه خدا میدونه
پ.ن : ممنون از جوزف عزیز که همیشه زحمتام روی دوشش بوده و پیگیر مدرکم هست ، جوزف جان نمی دونم چطور جبران کنم اما از همین جا اعلام میکنم که دوستی ها اینجاهاست که به درد میخوره و ممنون از همه که به فکر من هستند
پ.ن 2 : از اینکه میبینم بعضی از دوستان وبلاگ نویس باز داشت شدن خیلی ناراحت میشم ، آخه چرا برای نوشتن عقاید شخصی باید گرفتار جایی شد که باید مجرم ها رو اونجا ببرند ؟
۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه
موسیقی رپ هندی
۱۳۸۸ تیر ۲۴, چهارشنبه
بازم توپولف بود !!!
۱۳۸۸ تیر ۲۱, یکشنبه
عجایب هندوستان
۱۳۸۸ تیر ۱۹, جمعه
بلال داغ ِ داغ زیر بارون
۱۳۸۸ تیر ۱۸, پنجشنبه
بیاموزیم که
بياموزيم كه
1. با احمق بحث نكنيم و بگذاريم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي كند.
2. با وقيح جدل نكنيم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روح ما را تباه ميكند.
3. از حسود دوري كنيم چون اگر دنيا را هم به او تقديم كنيم باز از زندان تنگ حسادت بيرون نمي آيد.
4. تنهايي را به بودن در جمعي كه ما را از خودمان جدا مي کند، ترجيح دهيم.
5. از «از دست دادن» نهراسيم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.
6. بيشتر را بر کمتر ترجيح ندهيم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباري است.
7. کمتر سخن بگوييم که بزرگي ما در حرفهايي است که براي نهفتن داريم، نه براي گفتن.
8. از سرعت خود بکاهيم، که آنان که سريع تر مي دوند، فرصت انديشيدن به خود نمي دهند.
9. ديگران را ببينيم، تا در دام خويشتن محوري، اسير نشويم.
10. از کودکان بياموزيم، پيش از آن که بزرگ شوند و ديگر نتوان از آنان آموخت.