
دو هفته به خاطر مشکلاتی که بعد از انتخابات ایالات آندراپرادش هندوستان پیش اومد دانشگاه ها تعطیل شد , چند روز دیگه تعطیلات تموم میشه و باز دوباره درس و مشق شروع میشه , فرصتی بود که قدر درس خوندن و دانشگاه رفتن و بفهمم , خیلی سخته که همش خونه باشی و حس درس خوندن هم نداشته باشی, فقط یه چند بار دوستام رو دعوت کردم و دور هم بودیم , اینه که آدم اگه کاری نداشته باشه میپوسه , حالا یا کار باشه یا درس خلاصه یه دل مشغولی , نمیدونم وضعیت امتحانا چی میشه , آیا به خاطر این تطیلات ناخواسته عقب میفته یا نه , به هر حال چیزی تا پایان ترم اول کارشناسی ارشدم نمونده , عمر مثل برق و باد میگذره, حتی توی این مدت حس نوشتنم هم نمیومد.
پ.ن : قبلنا وقتی تابستون میشد از گرما مینالیدم , زمستون که میشد از سرما , همیشه آرزو میکردم هوا بهاری باشه , اینجا الان هشت ماه هوا بهاریه , خسته شدم از دست این هوا , دلم میخواد سرد بشه , اما الان یعنی توی زمستون اینجا هستیم هیچ خبری از سرما نیست , فکر کنم تا چند سال رنگ سرما رو هم نبینم.
پ.ن : قبلنا وقتی تابستون میشد از گرما مینالیدم , زمستون که میشد از سرما , همیشه آرزو میکردم هوا بهاری باشه , اینجا الان هشت ماه هوا بهاریه , خسته شدم از دست این هوا , دلم میخواد سرد بشه , اما الان یعنی توی زمستون اینجا هستیم هیچ خبری از سرما نیست , فکر کنم تا چند سال رنگ سرما رو هم نبینم.