...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۸ تیر ۹, سه‌شنبه

زنان موتورسوار




ابنجا اکثر خانم ها برای کارهای روزمره و برای رفت آمد از موتور استفاده میکنن و به راحتی و بدون هیچگونه مزاحمتی به کارهاشون میرسن ، هیچ تفاوتی بین موتور سواری خانم ها و آقایون وجود نداره ، اما در کشور خودمون ، اگر خانمی بخواد توی سطح شهر با موتور تردد کنه ، مشکلات فراوونی براش پبش خواهد اومد ، از مزاحت ها بگیرید تا رانندگی دشواری که به علت توجه آقایون براش به وجود خواهد اومد... این هم یکی دیگر از تفاوت هایی که کشور ما رو متمایز میکنه از دیگر کشور های دنیا...

پ.ن : توی اون عکسی که از یه خانم موتور سوار ایرانی گرفته شده میتونید به اون آقا درون ماشینش توجه کنید که هم داره موبایل صحبت میکنه هم رانندگی و هم اینکه انگار چی دیده و سرش رو همیچن چرخونه سمت اون خانم که مهره های گردنش داره میزنه بیرون :دی


۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

Andy N` Bonjovi


۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

آخه الاغ ...

آخه ابنم شد تبلیغ ؟ شما بودید میرفتید مرکز اینا ؟ یه بلانسبت هم روی این تابلوی تبلیغشون ننوشتند !!! اینجا هندوستانه دیگه

۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه

تفریحات سالم

این روزا تا وقت آزاد پیدا میکنم میرم سروقت بازی بیلیارد اینترنتی ، که به صورت آنلاین با مردم دنیا میشه بازی کرد و البته هم زمان میتونی باهاشون هم صحبت کنی ...
وحشتناک اعتیاد آوره و البته مهیج

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

باز هم عکسهایی از هندوستان





قبل از اینکه بیام هند میگفتن هند کثیفه ، اما حالا که با چشای خودم میبینم اینجور نیست، درسته جنوب شهرش به دلیل جمعیت زیاد خواهی نخواهی کثیف میشه ، اما شهرداری با استخدام نیروهای زیاد ، هر ساعت مناطق مختلف شهر رو تمیز میکنه ، اما بالا شهر واقعا تمیز و خیابونای زیبا و شهروندهایی قانون مدار و مؤدب داره و تمام برند های دنیا از هر چیز که بخواید اینجا یه شعبه داره ، از مایکروسافت ، که البته مرکز تولید نرم افزاراش توی هنده و بزرگترین صادر کننده نرم افزار و سخت افزار به دنیا هست ، تا بی ام دبلیو ، بنز ، سوزوکی ، هیوندای و برند های پوشاک هم که الا ما شالله و شما اگر میخواید به جنس اورجینال بخرید، بدون ایکه نگران تقلبی بودنش باشید به نمایندگی فروش میرید و با گرانتی خرید میکنید ، نکته ی جالبی هم که توی این مدت توی شهر دیدم اینه که همه ی ماشین ها تمیز هستن ، و شما ماشین کثیف و یا تصادف کرده نمی بینید ، هر روز ماشین هاشون رو میبرن کارواش ، ایجا افرادی هم هستن که استخدام میشن و ماشینتون رو هر روز تمیز میکنن
اما سیستم تاکسی رانی اینجا هم مجهز به تاکسی متر هست و شما اگر یه ریگشا کرایه کنید با خیال راحت هرجا که دوست دارید میتونید برید و خیالتون راحته که چون خارجی هستید کرایه اضافه ازتون نمی گیرن ، البته تاکسی های خطی هم هست که خیلی خیلی ارزونه ، همینطور تاکسی هایی که ک َ ب بهشون میگن و عمدتا از ماشین های روز دنیا و نو هستند و اونا هم مجهز به تاکسی متر هستند...

۱۳۸۸ خرداد ۳۰, شنبه

معنی پیشرفت ، اونی نیست که ما میدونیم.


وقتی یه لپ تاپ یک کیلو گرمی با یه اینترنت بی سیم که توی تمام کشور میتونی با سرعت 3.1 مگا بایت در ثانیه کار کنی ، کاربردت از ایترنت عوض میشه ، پیشرفتت دوچندان میشه و میفهمی که وقت طلا رو چطور باید قدرشو بدونی...
وقتی میبینی هرکس سرش توی لاک خودشه و با دقت به کار خودش می پردازه ، وقتی میبینی با وجود جمعیت میلیاردی تمامی اجناس ارزون و توی تمام کشور با یه قیمت ثابت چه بالا شهر چه جنوب شده پیدا میشه ، وقتی میبینی بچه ها بیخودی توی خیابونا علاف نمیگردن و همه فکر هدفشون هستند ، وقتی میبینی هیچ دختری سرخاب سفیداب نمیکنه بیاد توی خیابون، وقتی مهربونی به جای حسادت و خاله زنکی و غیبت میشینه ، وقتی کشورت با تمام دنیا رابطه دوستانه داره و راحت میتونی سفر کنی و همه دنیا رو ببینی ، وقتی بانک ها سود کم می دن و هر شهروند دارای یه کریدیت کارت بین المللی هست ، وقتی ، وقتی ، وقتی ...
احساس آرامش میکنی

۱۳۸۸ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

تفاوت ها

این دوتا کودک همسایه های من هستند ، که با هم تازه آشنا شدیم ، امروز داشتم برنج پاک میکردم که این دختر کوچولو اومد کنار دستم نشست و کمکم کرد ، من که زبونشون رو نمی فهمم ، اونا هم همینطور اما با ایما و اشاره با هم حرف میزنیم.
هر روز تاسف میخورم ما ایرانی ها هیچی از مردم هندوستان کم نداریم هیچ بلکه خیلی هم از هر لحاظی بگید سریم ، اینا هیچ دغدغه اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی ؛ اجتماعی و صد البته سیاسی ندارند ...

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

روز مادر

تولد مادر مادرا و روز مادر به همه ی موجودای مهربون دنیا مبارک
پ.ن : مثل اینکه روز مادر رو فراموش کردید ؟ یا شاید من تاریخ از دستم در رفته ؟ به هر حال هیچ وقت برای تشکر از زحمات بی منت مادر دیر نیست

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

انتخاب ؟!! یعنی چی ؟!!




دیروز جمعه رفتم کنسولگری ایران و رای دادم ، خیلی شلوغ نبود اما اکثر ایرانی ها جمع شده بودن، حتی اینجا هم تبلیغات میرحسین روی در و دیوارا زده بودند ، امروز توی خیابون از یه هندی داشتم آدرس می پرسیدم ، گفت میدونی کی پرزیدنتتون شد ؟ گفتم نه ، گفت احمدی ...
پ.ن : مبلغ 300 روپیه ، برابر با 6000 تومان کرایه تاکسی دادم تا به کنسولگری برسم و رای بدم ، حالا توی این شهر غربت ، خدا خوشش میاد هم جیبمون بسوزه ... ؟

۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سه‌شنبه

خونه و دانشگاهم

اینجا آپارتمانی هست که اجاره کردم ، طبقه آخر اون بالا ، یه خوابه هست

نمای شهر از جلوی در خونه ی من



اینجا هم دانشگاهم



اینجا هم دانشکده من

پ.ن : فکر نکنم هیچ کشوری خیابوناش به اندازه ی هندوستان اینقدر شلوغ و پر هرج و مرج باشه ، ماشیناشونم همیچین دود میکنن بیاو ببین.
پ.ن 2 : امروز رفتم پلیس هم رجیستر کردم ، یه هفت هشت تایی خارجی اونجا بودم که میخواستن رجیستر کنن ، یکیشون آلمانی بود ، باهاش که صحبت میکرم ، میگفت خانمش هندیه و اونم اومده هندوستان زندگی کنه ، بعدازظهر هم یه موبایل وداقون گرفتم ، دیگه از فردا میفتم دنبال خرید وسایل خونه

۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه

هندوستان به روایت تصویر

ریگشا ، تاکسی سنتی هندوستان که خیلی حال میده ، انگار توی ترن وحشت نشستی


از این ماشینا فقط توی فیلمای هندی دیده بودم ، خیلی خوشکله


اینم همون لباس معروف ساری هست ، که فقط 6 متر پارچست
اینجا فقر و ثروت چسبیده به هم

گاو های مقدس هند

اینجا پره از تابلو های تبلیغاتی مخصوصا فیلم هایی که رو پرده سینماست


از این سه چرخه ها هم زیاده که بار حمل میکنن ، همچین پا میزنن بیا و ببین

اینم خدای هندو "گانش"

اتوبوس مدرسه

روی هر دیواری 1000 تا تابلو هست


سیتی سنتر

اینجا هم مک دونالد بود که فقط انواع ساندویچ مرغ داشت


پ.ن : مک دونالد یه کارت قرعه کشی به توریست ها میداد که اگر برنده میشدی یه ساندویچ رایگان بعلاوه ملاقات یکی از مشاهیر به نام "ماهش" که نمیدونم کی هست :دی

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

اینجا هندوستان

دو روزه که هندوستان هستم ، هوا یه مقدار شرجی داره ، اما اونقدر که فکرشو میکردم گرم نیست ، تا حالا داشتم استراحت میکردم ، چون هشت ساعت توی فرودگاه شارجه منتظر پرواز به هندوستان بودم ، توی این مدت یه مخ آزاد هندی پیدا کردم و چهار ساعت با همدیگه از همه چیز حرف زدیم ، پرواز هم خیلی عالی بود اما توی بلند شدنش از فرودگاه شیراز تکون های زیادی داشت ، اونم به خاطر هوای طوفانی بود ، یه خانم کنار من نشسته بود و به شدت میترسید و دسته های صندلیشو محکم گرفته بود ، منم شروع کردم حرف زدن باهاش که ناراحت نباشه ، اما واقعاً هواپیمای نو و جدید یه چیز دیگست ، توی پرواز از شارجه به حیدرآباد من آخرین ردیف از هواپیما بودم یه جای تنگ که حتی پشت صندلیش رو هم نمیتونستم عقب بکشم ، مهماندار رو صدا کردم که یه خانم چینی بود ، گفتم که بیار خودت اینجا بشین ، به نظرت بعد از چهار ساعت من چشکلی هستم ؟! لبخندی زد و عذرخواهی کرد و گفت بعد از تیک اف جاتو عوض میکنم و بعد اومد و منو به ردیف اول برد کنار دست خودشون و هر از نیم ساعت میومد میگفت چیزی لازم نداری ؟ جات راحته ؟
اما هندوستان در طی دو روز گذشته :
بیشتراین مدت رو توی خونه ی دوستم بودم ، دوبار بیرون رفتم ، که چیزایی که فهمیدم اینه که ، خیلی از مردم انگلیسیشون ضعیفه در جواب بهت هندی حرف میزنن ، اما خیلی هاشون هم هستن که خوب انگلیسی بلدن اما قربون اونایی که انگلیسی نمیدونن ، چون لهجه ی وحشتناکی دارن ، دیگه اینکه دارم دنبال خونه میگردم ، یه خونه ی خوب توی یه مجتمع بزرگ دوخوابه قیمتش دویست هزار تومن در ماهه .
چند نکته از اینجا :
اینجا از گشت و بسی ج هیچ خبری نیست ، هر از یک متر توی خیابون یه دختر رو با یه پسر می بینی که توی چمنای کنار خیابون دراز کشیدن و گل میگن و گل میشنون،
رانندگی هم که افتضاح ، انگار مسابقه میدن ، ماشالله دست به بوقشون هم که خوبه ، به ازای هر ماشین یا موتوری که میبین دوتا بوق میزنن ، مشکل بزرگ تر معکوس رانندگی کردنه هندیهاست ، سیستم انگلیسی ، که راننده سمت راست میشینه و خیابون ها هم برعکسه ، از فرودگاه که داشتم میومدم خونه دوستم چند تا سکته زدم ، همش فکر میکرم طرف انداحته توی لاین اونور داره با سرعت توی سینه ی ماشینا رانندگی میکنه...
چند تا عکس گرفتم که در میبینید :

فرودگاه شیراز، خداحافظی

فرودگاه شارجه ، عکس رو از توی کافی شاپ فرودگاه گرفتم

مجتمع مسکونی که موقتن اینجا هستم ، شاید همین جا یه خونه اجاره کنم ، امکانات خیلی خوبی داره استخر ، زمین تنیس ، باشگاه ...


۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

خداحافظ ایران

دوستان عزیز سلام ، امیدوارم خوب و خوش سلامت باشید ، امروز آخرین روزی هست که در ایران هستم ، فردا ظهر پرواز دارم ، خواستم آخرین پست ایران رو بنویسم و از همگی خداحافظی کنم، پس تا دیدار دوباره از هندوستان خدا نگهدارهمگیتون...

پ.ن : نظام و ظیفه آب پاکی رو روی دستم ریخت و گفتن که شما معاف نمیشی، شاید بعدا تنبصره ای اومد که معاف شدم

پ.ن 2 : هنوز ساکم رو نپیچیدم و هزار تا کارای دیگه مونده که نکردم

پ.ن 3 : مدرک دانشگاهم آماده نشد و باید یه وکالت بدم به یکی که وقتی آماده شد بگیرتش و ترجمه کنه و پستش کنه واسم ، که وکالت هم شد برای دقیقه ی آخر یعنی فردا صبح قبل از سفر

پ.ن جوک : شیرازی ها به چی مشهورن ؟ همون دیگه بقول خودمون عمو ولش کن :دی اینه که دقیقه نود باید همه کارا رو انجام بدم