...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۶ خرداد ۱۷, پنجشنبه

جنازه , امتحان , تفریح

دیروز میانترم دینامیک (به اصطلاح عامیانه دینامیت) به خیر گذشت از دو تا سوالی که استاد داده بود یکیشو تمام و کمال به صورت تغلب گیرم اومد , این یعنی دینامت پاس , جاتون خالی این چند روز گذشته رو با چند تا از بروبچ دانشگاه باغ بودیم , خوب تونستیم درس بخونیم و همینطور خوب تونستیم لذت ببریم , یه جای دنج و ساکت و خلوت بیرون از شهر , احتمالاَ امشب هم میریم تا یکی دو روزی فقط استراحت کنیم
چند روز پیش که داشتم توی جاده ی صدرا میرفتم دانشگاه , دیدم کنار جاده چند تا ماشین پلیس و یه چند نفر جمع شدن , وقتی رسیدم دیدم یه جنازه که سرش رو بریده بودن اون کناره , خیلی حالم گرفته شد , میدونید به این مگن امنیت اجتماعی , خدا کنه که به سر گرگ بیابون هم نیاد ولی اگه یه سری به سردخونه پزشکی قانونی بزنید می فهمید که چقدر در وضع اسفناکی بسر می بریم , من رفتم دیدم , جنازه های تیکه پاره که بر اثر تصادف یا قتل یا سوختگی و ... از بین رفتن, زن و مرد رو روی هم خوابوندن حتی بدون اینکه درون کیسه ای گذاشته باشن , نمی دونم چرا اینجا با وجود اینکه رتبه ی اول بزه کاری و اعتیاد و بی امنیتی کشور رو داره ولی یه سردخونه مجهز و بزرگ نداره , حتی یه نفر نزاشتن که جنازه ها رو جا بجا بکنه
پ.ن : اعصلبم خورد شد بس که از امتحان و دانشگاه نوشتم , دیگه از این به بعد حتی یک کلمه هم راجع به درس و امتحان و کوفت و دانشگاه نمینویسم