...............
براي آنان که مفهوم پرواز را نمي فهمند، هر چه بيشتر اوج بگيري کوچکتر مي شوي.

۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۸, جمعه

راز شب
این پستو واسه دل خودم نوشتم اگه حوصله نداری نخون
چه چیزی توی این شب نهفته هست که هرکسی یه جوری ازش بهره میبره ولی سهم من از شب چیه ؟ شب وقت عارفان و شعراست , سکوت , آرامش , نسیم خنکش , یادخدا , نزدیکی به معبود و ... همه و همه توی شب خودشو نشون میده , دلم میخواست همیشه شب بود , دلم میخواست هیچ وقت صبح نمیشد , از روز متنفرم از بیمعرفتیش از شلوغیش, نامردیش, دغدغه هاش, آلودگیش, وقتی که شب میشه و همه می خوابن احساس آرامش میکنم , ستارو دست میگیرم به یه دنیای دیگه سفر میکنم هر صبح که چشمامو از هم باز میکنم به این امید روزمو به پایان میرسونم که باز شب دیگه ای در راهه
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی, که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی, تو نه مثل آفتابی که حضورو غیبت افتد, دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی